مهدی مهدی ، تا این لحظه: 24 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

پسران مامان وبابا

حال خوب و خوش درستی و یکرنگی

شام تولد مهدی جون

سلام دوستان عزیز بالاخره موفق شدیم برای تولد مهدی چهارشنبه93/6/12 شام بریم رستوران لاله همراه با حاج محسنی  شمسی خانم . چون آقایان عصر ساعت 8برنامه استخر داشتند تا برگشتند ساعت 10 شب بود ولی بازهم وقتی راه افتادیم به سمت جاده چالوس  از میدان فردوسی ترافیک سنگین بود و همه دودل بودیم بریم و به راه ادامه بدیم یا اینکه برگردیم ولی کم کم رفتیم با اینکه مهبد خیلی اذیت میکرد و میخواست بخوابه و گرسنه هم بود ولی وقتی رسدیم به رستوران لاله سرحال شد و مشغول شیطونی شد و اصرار داشت روی تخت کنار رودخانه بنشینیم که آخرش هم حرف مهبد شد و با قراردادن دوتا تخت کنار همدیگه کنار رودخانه نشستیم و برای شام من و مهدی سیزلر سفارش دادیم که راضی بودیم و عال...
22 شهريور 1393

مهدی شانزده ساله شد

دیروز یکشنبه 93/6/9 مهدی عزیزم یکسال بزرگتر شد ومن برعکس سالهای قبل که یک برنامه کوچیک براش تهیه میدیدم به خاطر نبودن بابا نادرش نتوانستم برنامه ای بزارم البته میخواستم برا شام ببرمش پیتزا 20 ولی نشد امشبم مهمانی دعوتیم و اگر برنامه جور شود برای سه شنبه که دیگه امیدی ندارد و البته اگر ماشین درست بشه برای شام بریم بیرون و آقا مهدی رو سور پرایز کنیم .خرابی ماشین هم الکی الکی به خاطر کارواش بردن ماشین روز سه شنبه و شستن موتور پیش اومده و خاموش میشه و امروز صبح که بعد از 4 روز از قضیه گذشته اصلا روشن نشد و ما با آژانس اومدیم سرکار تا بعد از ظهر ببینیم مشکلش چیه و چه طوری حل میشه .دیروز عمه های مهدی بهش اس ام اس تبریک تولد زده بودن و شب ابراز خوش...
10 شهريور 1393

تولد مهدی جون مامانی

با سلام امروز 93/6/4چهارشنبه که این مطلب رو مینویسم عروسی امین دعوتیم و یکشنبه آینده مصادف با 93/6/9 تولد مهدی است و برنامه ام این بود که شنبه شب شام بریم پیتزا 20 که آقا خودش پیش دستی کرده و با دوستش روز یکشنبه قبل بعد از برنامه استخر و شنا رفته بودن هانی مکث و پیتزا و سیب زمینی سرخ شده خوردن .ولی احتمالا برنامه ما همون بمونه ولی برای سورپرایز کردنش شاید یک کیک بخرم و روز جمعه که خاله لیلا همه خواهر و برادرا را خونه عزیز مریم دعوت کرده پذیرائی کنم و عکس و اینا هم بگیرم و مهدی را سورپرایز کنم حالا باید ببینم تا چه شود واما آقا اینقدر چاق شده که لباسی که میخواستم امشب عروسی بپوشه تنگش شده و باید برم براش یک پیراهن بخرم فقط حواسم نبود شلوار لی...
5 شهريور 1393
1